![]() ![]() ![]() ![]() نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در شنبه 92/10/28 | نظر
نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در شنبه 92/10/28 | نظر
در امتداد خزان ، روزها زمستانی و در غیاب شما ، آفتاب زندانی جسارت است ولی یک سوال می پرسم چقدر در پس پرده حضور پنهانی ؟ ببین برای شما جمعه ندبه می خوانند نوادگان زمین خسته از پریشانی چه وقت میرسد آقا نگاهتان باشد برای شب زدگان آیت غزل خوانی ؟ چرا نمی رسی ای منتقم ببین امروز به نیزه ها شده قرآن به دست شیطانی دوباره پنجره ها ، زل زدن به غربت شهر در انتظار شما ای طلوع پایانی نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در شنبه 92/10/28 | نظر
روز و شب ما اگر جهنم گردد **************** قبل از تو دلم گلی کــــه نیکوست نداشت **************** تا نور ولا بــه سینه ی ما تابید **************** نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در شنبه 92/10/28 | نظر
مفهوم انتظار در باب حــضــرت مـــهــدی عــلــیه الــسـلام.. نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در شنبه 92/10/28 | نظر
نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در یکشنبه 92/9/24 | نظر
نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در شنبه 92/2/21 | نظر
+ زندگی باغی است میان من و تو گاه سبز است و گاه تیره آب میخواهد این باغ و نیاز به باغبان دارد با محبت رشد وتعالی می یابد و غبار آلوده خشکش می سازد ریشه اش هوشیاری من و توست و تا قلب من و تو می تپد ادامه دارد زندگی را باید ساخت لحظه ها را باید با هم بود من و تو زندگی را از نو خواهیم ساخت ..! ![]() نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در دوشنبه 92/2/2 | نظر
![]() فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه منی چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد نخشکیده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب که نیلی آنچناناز سیلی آن رخسار انور شد زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس بدوران مرثیه خوانی ، مدامی شغل (آذر) شد . نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در پنج شنبه 91/12/24 | نظر
انلود آهنگ یارا یارا گاهی دل مارا به چراغ نگاهی روشن کن
یارا یارا گاهی دل مارا به چراغ نگاهی روشن کن چشم تار دل را چو مسیحا به دمیدن اهی روشن کن لینک دوستان ما
آخرین مطالب سایت
|
درباره سایت
![]() این وب سایت متعلق به سید حسین ساداتی است لینک های مخصوص سایت
موضوعات سایت
پیوندهای روزانه
برچسب ها
|